سالار زینب حسین جان
جانم حسین ع







 << < آذر 1403 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30




سالار زینب


جانم حسین ع




جستجو






آمار


  • امروز: 488
  • دیروز: 660
  • 7 روز قبل: 1365
  • 1 ماه قبل: 5039
  • کل بازدیدها: 212985



  • رتبه



     
      جانـا شفاعتی ، بہ رخِ تیـرہ و تار مــا ...

    رخسـارِ شمـا . . .
    سپیـد در پیش زینب (س) است
    جانـا شفاعتی ، بہ رخِ تیـرہ و تار مــا

    #شهـدای_هـوافضـای_سپاه
    #شبتان_شهـدایی

    1523388506k_pic_e4ed94dd-db9d-4f71-9573-2318ff1e9991.jpg

    موضوعات: شهادت, بزرگان, اجتماعی, ادبی, انقلاب, مدافعان حرم, مدافعان حرم, تبلیغ
    [چهارشنبه 1397-01-22] [ 07:41:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      شهیدی که طلبه، معلم قرآن و نانوا بود ...
    شهیدی که طلبه، معلم قرآن و نانوا بود

    شهیدی که طلبه، معلم قرآن و نانوا بود

    پس از جستجوهای بسیار به تهران آمدم و زمانی که به یکی از بیمارستان‌ها تماس گرفتم عنوان محمود علومی فرزند ابوالحسن را اعلام کردم؛ گفتند بیماری با این مشخصات داریم. در آن لحظه آنقدر حس خوبی داشتم و خوشحال شدم که برادرم زنده است اما این حس خوب چند دقیقه‌ای بیشتر طول نکشید که گفتند که این رزمنده اعزامی از تویسرکان و پزشک است درحالی که محمود طلبه و اعزامی از اصفهان بود.

     
    ابوالفضل علومی، برادر شهید محمود علومی، با اشاره به خصوصیات بارز شهید علومی، اظهار کرد: من فرزند ارشد خانواده متولد ۱۳۴۲ هستم و برادرم محمود متولد ۱۳۴۹ بود؛ محمود زمانی که تحصیلات ابتدایی‌اش تمام شد، به دلیل شرایط سخت اقتصادی خانواده، به نطنزمهاجرت کردیم؛ محمود، پس از پایان دوره راهنمایی، به حوزه علمیه رفت. آن زمان مصادف با سال چهارم جنگ بود و محمود اصرار داشت تا به جبهه برود و از آنجا که تصمیم به تحصیل در حوزه علمیه داشت، تحصیل در حوزه را آغاز کرد. دو سال اول را در حوزه علمیه نطنز تحصیل کرد و سپس به قم رفت و تحصیلاتش را در حوزه علمیه بعثت قم زیر نظر آیت‌الله منتظری که در آن دوره قائم مقام حضرت امام خمینی(ره)، بودند، ادامه داد.
    وی افزود: در زمان جبهه من و برادر دیگرم ابراهیم به جبهه می‌رفتیم و در عملیات طریق‌القدس سال ۶۰ حضور داشتیم و پدر و مادرم چندان موافق حضور محمود در جبهه نداشتند اما محمود به ما می‌گفت که چرا شما در جبهه حضور دارید و به من اجازه اعزام نمی‌دهید.


    برادر شهید علومی ادامه داد: محمود با اصرار بسیار، موافقت پدر و مادرم را برای اعزام به جبهه را گرفت و سرانجام عازم جبهه شد. همچنین محمود در آن دورانی که طلبه حوزه بود، کلاس‌های قرآن را در شهرستان نطنز راه‌اندازی کرد و در سن ۱۷ سالگی به تدریس مشغول شد. محمود؛ پیگیرانه و بسیار مستمر تشکیل جلسات قرآن در استفاده از اساتیدی از حوزه علمیه قم و تهران بود و حتی استاد توپچی هم در این جلسات حضور داشتند و نظارت می‌کردند.
    وی بیان کرد: مادرم در قید حیات است اما پدرم دو سال پیش به رحمت خدا رفتند. پدرم نانوا بود و محمود زمانی که کلاس نداشت، فراغتش را در نانوایی و برای کمک به پدر می‌گذراند. محمود در مسائل اخلاقی و شرعی بسیار مقید بود و در برخورد با مردم بسیار خوش مشرب و خوش اخلاق بود.
    علومی اظهار کرد: محمود به دلیل برخورد مناسبش با مردم زبانزد عام و خاص در شهرستان نطنز بود. ۳۱ سال از شهادت محمود می‌گذرد و فردا ۲۱ دی ماه سالگرد شهادتش است که امشب مراسمی ویژه در حسینیه خانوادگی برگزار خواهیم کرد. محمود ۲۱ دی ماه سال ۶۵ در مرحله پنجم عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
    وی بیان کرد: محمود مقید به نماز اول وقت بود؛ همچنین تا پیش از دهه ۶۰ نان را کیلویی می‌فروختند به همین دلیل محمود زمانی که در نانوایی به پدر کمک می‌کرد حواسش را جمع می‌کرد تا نان را با وزن مناسبی به مردم بفروشد و دچار کم‌فروشی نشود.
    برادر شهید علومی تصریح کرد: محمود به موضوع خمس بسیار اهمیت می‌داد و در دوره‌ای که پدر شرایط اقتصادی‌اش خوب نبود؛ چند روزی را در پرداخت خمس تعلل کرد تا اینکه محمود به پدر گفت اگر خمس را پرداخت نکنید، دیگر چیزی در خانه تناول نخواهم کرد و در نهایت پدر را وادار کرد تا پیش امام جمعه نطنز برود و خمسش را پرداخت کند.

     


    وی افزود: من و ابراهیم که در جبهه‌ها بودیم و محمود هم بعدها با اصرار موافقت پدر و مادرم را گرفت و راهی جبهه‌ شد که برای بار اولی که به جبهه آمد، توفیق شهادت را داشت.
    علومی اظهار کرد: محمود به دلیل اینکه بار اولش برای حضور در جبهه بود، باید دوره‌ کامل آموزشی را می‌گذراند که دوره‌اش بسیار طولانی شد و فرمانده گردان هم اجازه حضور در عملیات را نمی‌داد. عملیات کربلای چهار، یک ماه و نیم قبل از عملیات پنج بود. محمود بسیار دوست داشت که در عملیات کربلای ۴ حضور داشته باشد اما به دلیل کامل نبودن دوره آموزشی‌اش، نتوانست موافقت فرمانده گردان را کسب کند و فرمانده می‌گفت که گردان نیاز به امام جماعت دارد و باید محمود بماند؛ گرچه برای محمود بسیار سخت بود اما محمود از فرمانده گردان قول گرفت تا در عملیات کربلای ۵ حتما حضور داشته باشد.
    وی ادامه داد: عملیات کربلای ۵ بود و فرمانده اجازه حضور محمود را به خط مرزی نداد. پشت اتوبوس‌های قدیمی، جایی برای خواب دارد که جلویش هم پرده‌ای پوشانده است. محمود پشت اتوبوس می‌رود و پرده را می‌کشد تا فرمانده او را نبیند. فرمانده آمار محمود را می‌گیرد و متوجه حضورش در اتوبوس می‌شود و چند بار نامش را صدا می‌کند:علومی، علومی، علومی؛ رزمندگان اشاره محل پنهان شدن محمود می‌کنند. محمود آنقدر مقابل فرمانده گریه کرد تا موافقت فرمانده را گرفت.

     

    برادر شهید علومی تصریح کرد: محمود در عملیات کربلای ۵ شهید شد و او سه ترکش نازک به قلبش خورده و نصف صورتش منهدم و دست راستش از ساعد قطع شده و به یک پوست بند بود.
    وی بیان کرد: زمانی که محمود شهید شد، پیکرش در خاک عراق ماند و ۲۰ روز پس از عملیات طول کشید تا پیکرش را به ایران آوردیم.
    علومی اظهار کرد: آن دوره من در قرارگاه صراط‌ المستقیم بود که ابراهیم برادر دیگرم با من تماس گرفت که مفقود شده و خبری از او نیست. ابراهیم و محمود در گردان امیرالمؤمنین لشکر ۱۴ امام حسین بودند و لشکر زیرپوشش استان اصفهان بود. پس از ۲۰ روز بچه‌های تخریب بعد از مین‌گذاری به منطقه رفته بودند و متوجه شدند که پیکر محمود نیمه جان در آن جا افتاده است و به والدینم اعلام کردم که محمود شهید شده است. گرچه پدر و مادرم می‌دانستند که برای محمود اتفاقی افتاده است؛ چراکه عملیات تمام شده بود و خبری از محمود نبود.

     

    وی ادامه داد: زمانی که از محمود خبری نداشتیم، من و پدرم برای جستجوی محمود به اهواز رفتیم و زمانی که خبری از محمود نشد من به مشهد و پدرم شیراز و اصفهان رفتند. احتمال می‌دادیم که شاید محمود موجی شده باشد و نتواند صحبت کند. پس از جستجوهای بسیار به تهران آمدم و زمانی که به یکی از بیمارستان‌ها تماس گرفتم عنوان محمود علومی فرزند ابوالحسن را دادم؛ گفتند بیماری با این مشخصات داریم. در آن لحظه آنقدر حس خوبی داشتم و خوشحال شدم که برادرم زنده اما این حس خوب چند دقیقه‌ای نکشید که گفتند که این رزمنده اعزامی از تویسرکان و پزشک است درحالی که محمود طلبه و اعزامی از اصفهان بود.


    برادرشهید علومی گفت: محمود هر هفته دو روز با مشقت‌های بسیار به نطنز می‌رفت تا کلاس‌های قرآن را برگزار کند و حتی زمانی که در منطقه بود، دائما از طریق نامه و تلفن پیگیر تشکیل کلاس‌ها بود.محمود ۱۸ ساله بود که شهید شد و به اندازه مرد ۴۰ ساله درک و شعوراخلاقی داشت.

    ادامه »

    موضوعات: شهادت, بزرگان, اجتماعی, محرم, ادبی, اهل بیت س, انقلاب, کار تشکیلاتی, اخلاقی, خانواده, قرآن, تبلیغ
    [شنبه 1396-10-23] [ 01:08:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      زود قضاوت نکنیم ...
    زود قضاوت نکنیم

    زود قضاوت نکنیم

    یکی از ریشه‌های مهم قضاوت کردن منفی، بدبین بودن به دیگران است. البته حسن ظن داشتن به دشمن مصداقی از ساده لوحی است.

    قضاوت کردن دیگران از جمله مسائل اجتماعی است که بخش زیادی از مردم جامعه درگیر آن هستند و  معمولا با کوچک‌ترین نکته‌ای دیگران را مورد قضاوت قرار می‌دهند و طبیعتا تبعاتی را نیز به دنبال دارد. معمولا وقتی سخن از قضاوت کردن دیگران پیش می‌آید بار منفی آن مدّ نظر است و منظور قضاوتی است که  علیه شخص ایجاد می‌شود. در خیلی از مواقع این قضاوت‌ها نادرست از آب در می‌آید و نتیجه‌ای جز تهمت و افترا را به دنبال نخواهد داشت.  

    شاهد بوده‌ایم که مثلا به واسطه مشاهده صرفا یک عکس، نوع لباسی که شخصی به تن داشته و… چه تهمت‌ها و هجمه‌‌هایی علیه افرادی ایجاد شده و بعدا مشخص شده که حقیقت ماجرا مخالف برداشت‌های صورت گرفته بوده است. یا مثلا کسی شخص جوان و کم سن و سالی را در حرفه یا پستی می‌بیند و به صرف جوان بودن آن شخص انگ بی‌سوادی و نابلدی به او می‌زند؛ در حالی که  این جوان، سواد لازم را دارد و بسیار هم حرفه‌ای عمل می‌کند؛ ولی به صرف جوان بودن مورد قضاوت ناپسند و ناصحیح قرار می‌گیرد.

    نمونه دیگر جایی است که سخنان شخصیتی را تقطیع می‌کنند و طوری آن را منعکس می‌کنند که برداشتی متفاوت از  هدف گوینده ایجاد می‌شود و برخی بر اثر همین بخش از کلام، مرتکب قضاوت عجولانه و ناصحیح می‌شوند.

    حقیقتا اگر وجدان انسان بیدار باشد، بعد از آشکار شدن حقیقت، خیلی شرمنده می‌شود و قطعا پشیمان از اینکه چرا اینگونه قضاوت کرده است. 

     بدبینی، ریشه قضاوت منفی

    یکی از ریشه‌های مهم قضاوت کردن منفی، بدبین بودن به دیگران است.

    یکی از نکات مهم در تعاملات اجتماعی که از آداب اسلامی هم به شمار می‌رود خوش‌بین بودن و عدم سوء ظن داشتن به دیگران است.

    خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید. چرا که بعضی از گمان‌ها گناه است.»(حجرات/12)

    در روایات نیز به خوش بینی توصیه شده است. امیر مؤمنان علی علیه‌السلام فرمودند: «ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا؛ اعمال برادر (یا خواهر) مسلمانت را بر نیکوترین وجه ممکن حمل کن تا دلیلی بر خلاف آن قائم شود و هرگز نسبت به سخنی که راجع به برادر مسلمانت می‌شنوی گمان بد مبر.»  (کافی/ج2/ص362)

    ظن

    سوء‌ظن به دشمن

    ناگفته نماند خوش‌بینی نباید به معنای ساده لوحی تلقی شود و مواردی هست که برعکس، انسان باید  سوء ظن داشته باشد و یکی از مصادیق بارز  آن  سوء ظن داشتن به دشمن است.

    حسن ظن داشتن به دشمن می‌تواند صدمات جبران ناپذیری را بر انسان یا حکومت اسلامی وارد کند. چه بسا  دشمن از در دوستی وارد شود و ظاهری خیر خواهانه و صلح به خود بگیرد و دست دوستی دراز کند، اما در صدد مکر و ضربه زدن باشد. بنابراین خوش بین بودن به دشمن اصولا عاقلانه نیست. حضرت علی علیه‌السلام در نامه معروف خود به مالک اشتر می‌فرماید: «مراقب باش، مراقب باش، از دشمن خود پس از آشتی کردن؛ زیرا گاهی دشمن نزدیک می شود تا غافلگیر کند؛ پس دور اندیش باش و حسن ظن خود را متهم کن.»

    نمونه عینی این مطلب را در طول دوران انقلاب اسلامی شاهد بودیم که هر جا به دشمن خوش‌بین بودیم ضرر کردیم. مصداق بارز آن برجام است که ثمرات  آن و بد عهدی‌های طرف مقابل را شاهد هستیم.

    فراموش نکنیم که دشمن، دشمن است و دست از دشمنی بر نمی‌دارد. در این روزهای اخیر و اغتشاشاتی که در ایران اسلامی رخ داده، مشاهده می‌کنیم که دشمنان قسم خورده چگونه ذوق زده شده‌اند و از عده‌ای آشوبگر حمایت می‌کنند و رسما و علنا دشمنی خود را با جمهوری اسلامی ابراز می‌کنند؛ هر چند که در برهه‌ای بر سر میز مذاکره نشستند و ابراز خرسندی می‌کردند که با ایران در تعامل باشند!

    بارها و بارها شاهد بودیم و هستیم که رهبر معظم انقلاب تا چه اندازه خطرات دشمن را گوشزد کرده‌اند و تأکیدات زیادی در عدم خوش‌بینی به دشمن داشته‌اند. اگر بیانات ایشان را بررسی کنیم کلمه دشمن یکی از مهم‌ترین کلیدواژه‌ها خواهد بود.

    بی عدالتی نباید گسترده شود

    یکی از موارد دیگری که حسن ظن داشتن پسندیده نیست جایی است که فساد و بی عدالتی فراگیر شده باشد.

    امیر مؤمنان علیه‌السلام در بیانی می‌فرماید: هنگامی كه صلاح و نيكی زمانه و مردم آن را در بر گيرد در چنين شرايطی اگر كسی گمان بد به ديگری ببرد كه از او گناهی آشكار نشده است بی ترديد به او ستم كرده است، اما هنگامی كه فساد بر زمان و اهل آن فراگير شد هر كس به ديگری گمان خوب ببرد خودش را فريب داده است.(حکمت 114نهج البلاغه)

    در حدیثی از امام هادی عليه السلام نيز نقل شده: إِذَا كَانَ زَمانٌ اَلعَدلُ فيِهِ أَغلَبُ مِنَ الجَورِ فَحَرَامٌ أَن تَظنَّ بِأَحَدٍ سوُءً حَتّی يُعلَمَ ذَلِكَ مِنهُ وَإِذَا كَانَ زَمَانٌ الجَورُ فيِهِ أَغلَبُ مِنَ العَدلِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يظنَّ بِأَحَدٍ خَيرًا حَتَّی يَبدُوا ذَلِكَ مِنْه؛ هنگامی كه عدالت بر جور و ستم غالب باشد حرام است به كسی سوءظن ببری مگر آن كه بدانی كه فلان كار زشت را انجام داده است، و زمانی كه جور و ستم بيش از عدل و داد باشد كسی حق ندارد به ديگری گمان خوب ببرد مگر در صورتی كه خوبی وی كاملا مشهود و آشكار باشد. (بحارالانوار، ج75، ص370)

    البته این بدان معنا نیست که بتوان به صرف گمان داشتن، کسی را محکوم کرد؛ ولی ساده اندیشانه نیز نباید برخورد کرد.

    اميرمؤمنان عليه‌السلام می فرمايد: «لَيسَ مِنَ العَدلِ القَضَاءُ عَلیَ الثّقَةِ بِالظّنِّ؛ داوری كردن با استناد و اتكا به ظن و گمان، از عدالت به دور است.» (وسائل الشيعة، ج16، ص379)

    پرهیز از فضای تهمت زا

    یکی از نکات مهمی که باید به آن توجه داشت این است که تا جایی که امکان دارد انسان باید از اموری که ایجاد سوء ظن می‌کند بپرهیزد تا موجبات بدبینی دیگران را فراهم نکند. در حدیث هم به این نکته اشاره شده که از مواضع تهمت‌زا یرهیز کنید. امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که وارد جایی شود که اتهام زا است، اگر متهم شد کسی را جز خودش ملامت نکند. (أمالی صدوق/ص 497)

    مثلا اگر انسان برای پرسیدن آدرسی به مغازه مشروب فروشی برود ممکن است که این گمان پیدا شود که برای خرید و فروش مشروب به آن مغازه رفته است و این برداشت منفی در مورد او ایجاد شود که اهل شراب است؛ در حالی که او صرفا برای پرسیدن آدرس به آنجا رفته بود؛ بنابراین درست است که انسان نباید سوء ظن داشته باشد، ولی از آن طرف هم باید طوری عمل کند که موجبات بدگمانی را هم فراهم نکند.

    موضوعات: احادیث, بزرگان, اجتماعی, علمی, ادبی, اخلاقی, قرآن, تبلیغ
     [ 12:59:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      گزارش همایش طلیعه حضور حوزه علمیه خواهران استان سمنان ...
    موضوعات: بزرگان, اجتماعی, علمی, محرم, زنان, ادبی, کار تشکیلاتی, قرآن
    [یکشنبه 1396-07-30] [ 12:08:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      چرا چادر؟؟؟ ...

    چرا چادر؟؟؟
    چرا چادر؟؟؟ دختری از عالمی پرسید : من با مانتو و روسری یا شال حجاب خودم رو دارم چرااااااا چااااادر سرم کنم؟؟؟ عالم گفت : دوست داری اون دنیا مورد شفاعت حضرت زهرا باشی؟ دختر گفت : بله عالم گفت : هر چه شباهت بیشتر…شفاعت بیشتر!

    14786828941425193582.jpg

    موضوعات: زنان, ادبی
    [چهارشنبه 1395-08-19] [ 12:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم