|
|
|
#قسمت_پنجم #فصل_اول #کودکی - من زنده ام |
... |
?من زنده ام? #قسمت_پنجم #فصل_اول #کودکی
این رو نگهدار. زیر بالشش هم که چاقو و قیچی بذاری، جن ها ازش دور می شن. این نقاب برای نذر و حاجت و شفای بیمارا و نیازمندان است. هرکس نذر این بچه کرد یه تیکه از این نقاب رو بهش بدید. دیگه همه چیز برایم روشن شده بود. از همه ی خیالات و بافته هایم بیرون آمدم. به مادرت گفتم اسمش را بگذار معصومه و نذر کن که کنیز حضرت معصومه باشه و امانت دست تو. همین طور که بی بی قصه ی دختره پرده رو را می گفت، خواب از دور و برم دور می شد. با کنجکاوی از او پرسیدم: بی بی حالا اون دختره کجاست؟ حالا اون نقاب کجاست؟ بی بی می خندید و می گفت: حالا اون دختره کنار بی بی ش دراز کشیده و دست هاش رو دور گردن بی بی حلقه زده تا خوابش ببره اما خوابش نمی بره، نقابش هم پیش مادرش امانته. قصه ی دختر پرده رو قصه ی معصومه;اولین فصه ی زندگی من بود. از یادم نمی رود هیچ وقت; اولین شبی که بی بی این قصه را برایم تعریف کرد، خارش لثه های تهی شده از دندان های شیری و جوانه ی دندان های تازه روییده مرا آنقدر به خودش مشغول کرد که نفهمیدم چگونه شب به صبح رسید. صبح زود با صدای همبازی های همیشگی ام;منیژه و زری از خواب بیدار می شدم. زری با همه ی زیبایی اش لکنت زبان داشت و آبادانی ها طبق عادت به اون لقب اضافه کرده و زری گنگو صدایش می زدند. علت انتخاب او به عنوان یک دوست، زیبایی اش نبود بلکه همین لقب زشت بود. دوست داشتم زری باشد. دلم نمی خواست زری گنگو صدایش کنند.می خواستم همیشه کنارش باشم و مواظب باشم کسی مسخره اش نکند. زری عزیزم… من و زری و منیژه همیشه با هم بودیم.با دمپایی های لنگه به لنگه، شلوارهای وصله دار و پیراهن های گل باقالی و گیس های بافته شده ، دست در دست هم می پریدیم توی کوچه و می خواندیم: ما سه تا دختر خاله، میرویم خونه ی خاله، می خوریم گوشت و جگر ، می زنیم به همدیگر، هاپو، هاپولو هاپو. اگر چه همه ی همسایه ها خاله و عمو بودند اما بعضی ها رهگذر کوچه های ما بودند. یکی از رهگذرهای دائمی ننه بندانداز بود. ننه بند انداز ماهی یک بار می آمد زن های همسایه را توی یک اتاق دور هم جمع می کرد و آن ها را صفا میداد و خوشگل می کرد. حجب و حیا آنقدر بین زن ها زیاد بود که حتی نمی خواستند کسی بفهمد چه زمانی و چه کسی آن ها را اصلاح می کند. من که دیگر ننه بندانداز را خوب شناخته بودم و می دانستم خبر آمدنش همه ی همسایه ها را خوشحال می کند، به سرعت مادرم و بقیه ی همسایه را خبر می کردم. معمولا در خانه ی ما جمع نمی شدند و می رفتند منزل خاله توران که اهل و عیالشان کمتر بود و مرد نداشتند. اما یک روز که آقا سر کار بود بچه ها همه بیرون بودند اتفاقی همه ی همسایه ها منزل ما جمع شدند و من شدم نگهبان تا کسی خبردار نشه و داخل نیاد تا بفهمه اینها چه می کنند. هر چند وقت یکبار تلاش می کردم از لای در چیزی ببینم و چیزی بفهمم، اما هر بار که لای در را کمی باز می کردم صدای جیغ زن ها و پودر سفیداب بود که به هوا می رفت. کمی که گذشت کلید را در قفل چرخاندم و توی جیبم گذاشتم و رفتم سراغ بچه های کوچه. مادرم که می خواست از کنجکاوی های من در امان باشد بدون هیچ اعتراضی فقط سفارش کرد همان دور و بر باشم. هر گروه از بچه های توی کوچه به یک بازی مشغول بودند. لی لی بازی، هفت سنگ، بالا بلندی و گوشواره طلا. کمی آنطرف تر یک جوی بزرگ بود که به آن آب تندو می گفتیم. شرط بندی می کردیم که چه کسی می تواند از روی آب بپرد! احمد می گفت فقط خدا می تونه بپره.صفر سیاه می گفت: به جز خدا شاه هم می تونه بپره. جعفر دماغ می گفت: جعفر دماغ به جای شاه می پره. حالا دیگر نوبت پریدن بود، علی گاوی، جعفر دماغ، صفر سیاه و بهمن چول همگی پریدند. هرکس که می پرید یک پول سیاه می انداختند آن دست آب. کمی آنطرف تر می خواستم یواشکی تمرین کنم که به خدا نزدیکم یا به شاه. نمی خواستم پسرها متوجه تمرین کردنم بشوند. هی رفتم عقب و آمدم جلو و ایستادم. ترس، جرات را از من می گرفت و … ادامه دارد….
موضوعات: شهادت, اجتماعی, زنان, خانواده
[پنجشنبه 1396-06-09] [ 08:15:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
12 توصیه مهم رهبر معظم انقلاب به طلاب |
... |
?بهبهانه دیدار طلاب تهران با مقاممعظم رهبری: ? 12 توصیه مهم رهبر معظم انقلاب به طلاب
?مهمترین وظایف روحانیت «هدایت فکری و دینی»، «هدایت سیاسی و بصیرتافزایی» و «راهنمایی و حضور در عرصهی خدمات اجتماعی» می باشد.
? تبدیل جامعه به جامعهای دینی، بر عهدهی علما، روحانیت و طلاب است.
? روحانیون و طلاب باید مسلح و آماده، وارد عرصهی مقابله با شبهات و تفکرات غلط و انحرافی در فضای مجازی شوند.
? «درک اسلام ناب و متکی بر کتاب و سنت» را با ابزار خرد و اندیشهی اسلامی، وظیفهی مهم روحانیون است.
? وحانیون و طلاب با بهترین روشها، مردم را به عبادات و ظواهر و مصادیق دینی از جمله صدق، امانت، تقوا، ترک منکر، امر به معروف و سبک زندگی صحیح، هدایت کنند.
?طلاب باید با استدلال صحیح، اعتقادات موروثی را که ممکن است در گذر زمان دچار زوال شده باشند، عمق ببخشند و به مسیر صحیح بکشانند.
? استمرار حرکت صحیح و انقلابیِ کشور و جامعه، بدون حضور مستمر روحانیت امکانپذیر نیست.
? در جمهوری اسلامی، تداوم حضور علما و روحانیون و در نتیجه، حضور مردم در عرصهها، استمرار حرکت انقلاب را ممکن کرده است.
? حضور طلاب در خدماترسانی به مردم، مدرسهسازی، بیمارستانسازی، کمک به مردم هنگام حوادث و دیگر عرصهها، نیروهای مردمی را نیز به صحنه میآورد و منشأ خدمات خواهد شد.
? طلاب همت خود را برای ایفای مسئولیتهای روحانیت که هیچ تخصص دیگری نمیتواند جایگزین آن شود، بهکار گیرند.
? ایفای مسئولیتهای روحانیت به معنای هدفگیری مناصب و مقامات و عناوین نیست، بلکه در همهی اوقات باید کسب رضایت پروردگار و امام عصر (عج) هدف اصلی قرار گیرد.
? «مراقبت از اینکه حوزههای علمیه از شیوهی طلبگی به شیوهی دانشگاهی گرایش پیدا نکنند»، «طرح آموزش اخلاق در حوزهها» و «منطقهای کردن گزینش و جذب طلاب»، از مسئولیت مدیران حوزهها است.
➖➖➖
موضوعات: بیانات رهبری, بزرگان, اجتماعی, علمی, زنان, انقلاب, فضای مجازی, کار تشکیلاتی, اخلاقی, خانواده
[سه شنبه 1396-06-07] [ 08:44:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|