#سید_سجاد ?…

18 سالم بود …
که اومد خاستگاری …?
اون جلسه…
قرار بود همو ببینیم ….?
حجب و حیامون مانع میشد …?
راحت نگاه هم کنیم …?
شبی رو تعیین کردن واسه صحبت کردن …
خجالت میکشیدم…
واسه همین …
از مادرم خواستم جام صحبت کنه…
مادرم از طرف من ….
تموم حرفامو دقیق بهش میگفت ….
آخرای صحبتاشون بود …
که مادرم خواست از اتاق بره بیرون ….!
تو سالن،یهو یادم اومد….
مسئله ای رو نگفتم …?
در زدم و رفتم تو اتاق …
با صحنه ی عجیبی روبرو شدم ….
سید سجاد داشت اشک میریخت…?
پرسیدم:"چی شده ؟…”
مادرم گفت :
“چیزی نیست ،کاری داشتی ….؟!”
گفتم:
“مسئله ای رو فراموش کردم مطرح کنم ..”
جوابمو که گرفتم …
از اتاق اومدم بیرون …
دل تو دلم نبود …
که چرا داشت اونطوری اشک میریخت ….؟!?
بیرون که اومدم پرسیدم و مادرم جواب داد ….
“یه واقعیت مهم زندگیتو بهش گفتم …
گفتم که جگر گوشه من …❤️
نه پدر داره نه برادر …?
مسئولیتت خیلی سخته …
از این به بعد باید …
هم همسرش باشی ….?
هم پدرش ….
هم برادرش…
میشی همه کس و کارش ….
از حرفم گریش گرفته بود و ,…?
قول داد که قطعا همینطوره و …
جز این هم نمیشه ….❤️


همسر عزیزتر از جانم ….?
بعد از 11 سال زندگی …?
یکباره با رفتنت ….
پدرم ….
برادرم …
بهترین دوستم و همسرم …?
رو از دست دادم …?
تکیه گاه امن من ….?
تو خیلی بیشتر از قولت …
جاهای خالی زندگیمو….
با حضورت پر کرده بودی ….❤️
از خدا میخوام ….
تو فردوس برینش …
بهترین نعمتاشو نصیبت کنه ….☺️?

انشاءالله …..
همسر شهید ،سید سجاد حسینی ?
#عشق_علیه_السلام?

#زوج_مذهبی ?

#ازدواج_به_سبک_شهدا ❤️

1494081259431713061_50460.jpg

موضوعات: انقلاب
[یکشنبه 1396-02-17] [ 12:40:00 ب.ظ ]