?درویشی تنگدست
به درِ خانه توانگری رفت
و گفت:
شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی،
من نیز درویشم.
خواجه گفت:
من نذر کوران کرده ام .
تو کور نیستی!
پس درویش تاملی کرد و
گفت:
ای خواجه !
کور حقیقی منم که
درگاه خدای کریم را گذاشته
به در خانه چون تو به گدائی آمده ام.
این را بگفت و
روانه شد.
اِلهی و رَبّی مَن لی غَیرُک
“عید سعید قربان”
بر همه ی سائلان آستانِ جانان
مبارکباد.
یاباسَطَ الیَدَین خُذ بِیَدی
ای دَستگیر
دستم بگیر
?
♻️
♻️♻️
موضوعات: خانواده
[شنبه 1396-06-11] [ 07:56:00 ق.ظ ]