با اجازه بابا!

عاقد دوباره گفت: «وکیلم؟…» پدر نبود!
یعنی که از اجازه بابا خبر نبود
ای کاش نامه یا خبری، عطر چفیه ای
رویای دخترانه او بیشتر نبود
عکس پدر مقابل آیینه، شمعدان
آن روز دور سفره، جز چشمِ تر نبود
او گفت: با اجازه بابا… بله… بله
مردی که غیر آینه ای شعله ور نبود!
دختر شهیدباکری

150633108176213144533815443239138814615017023129152.jpg

موضوعات: خانواده
[دوشنبه 1396-07-03] [ 12:50:00 ب.ظ ]