سالار زینب حسین جان
جانم حسین ع







 << < آذر 1403 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30




سالار زینب


جانم حسین ع




جستجو






آمار


  • امروز: 761
  • دیروز: 660
  • 7 روز قبل: 1365
  • 1 ماه قبل: 5039
  • کل بازدیدها: 212985



  • رتبه



     
      مراقب افکارمان باشیم ...

    #مراقب افکارمان باشیم … !!!

    ﺷﯿﺦ ﺭﺟﺒﻌﻠﯽ ﺧﯿﺎﻁ تعریف میکرد:

    ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻮدم، اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻣﻜﺮﻭﻫﯽ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻢ ﮔﺬﺷﺖ؛ بلاﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ…

    ﻗﺪﺭﯼ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺷﺘﺮﻫﺎﯾﯽ ﻗﻄﺎﺭ ﻭﺍﺭ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻣﯽﮔﺬﺷﺘﻨﺪ. ﻧﺎﮔﺎﻩ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺷﺘﺮﻫﺎ ﻟﮕﺪﯼ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻨﺎﺭ ﻧﻤﯽﻛﺸﯿﺪﻡ، ﺧﻄﺮﻧﺎک ﺑﻮﺩ.!!

    ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻣﯽﻛﺮﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﯾﻦ ﻟﮕﺪ ﺷﺘﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟!

    ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﻌﻨﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
    ﺷﯿﺦ! ﺁﻥ ﻟﮕﺪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺁﻥ ﻓﻜﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﯼ!!!!!

    ﮔﻔﺘﻢ: آخر ﻣﻦ ﻛﻪ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩﻡ؟!!

    ﮔﻔﺘﻨﺪ: خب ﻟﮕﺪ ﺷﺘﺮ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺭﺩ …!!!!!!

    ﻗﺎﻧﻮﻥ ﮐﺎﺭﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ؛
    ﺣﺘﯽ ﯾﮏ تفکر منفی هم میتواند تاثیر منفی ایجاد کند!

    مراقب افکارمون باشیم …!

    موضوعات: تبلیغ
    [دوشنبه 1396-11-23] [ 11:51:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      خانم_خونه_باید_بدونه ...

    #خانم_خونه_باید_بدونه

    #به_همسرت_بگو_چشم

    ?مگر ما خدمتکار هستیم که چشم بگوییم؟?

    ❣خانم ها بدانند که چشم گفتن درمقابل شوهر یک نوع مدیریت شما در دل همسر است.

    ?اگر شما بخواهید شوهرتان را اسیر محبوب خودتان کنید. استفاده از کلمۀ چشم معجزه می کند.

    ?چشم از زبان بیرون می آید و شما را روی چشم شوهرتان می گذارد. این تعابیر شاعرانه نیست.
    تبعیت زن، خدمت هنرمندانه به خویش است.

    ?آنها که جلوی شوهر، سینه سپر می کنند و از شوهرشان تبعیت نمی کنند، الان چه جایگاهی در مقابل همسرشان دارند؟

    ?آیا همسرشان از دیدن آنها خوشحال می شود؟

    ?آیا از گفتگو با آنها لذت می برند؟

    ?با این کار، جایگاه خانم ها پایین نمی آید بلکه چشم گفتن به همسر یعنی:
    ❤️"حفظ اقتدار مرد
    ❤️” بالا بردن جایگاه زن است.

    ???????

    موضوعات: تبلیغ
    [دوشنبه 1396-11-16] [ 08:55:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      انا لله و انا الیه راجعون ...

    ? #انا لله و انا الیه راجعون

    ? ‏‎روحِ پاک رزمنده خستگی ناپذیر و جانباز سرافراز دفاع مقدس⚘ “شهید حاج سید مصطفی علمدار” ⚘به ملکوت اعلی پیوست.
    شهادتت مبارک بزرگمرد …شهد شیرین شهادت گوارای وجودت باد
    # ایشان پسر عموی شهید سید مجتبی علمدار بودند

    1517803949k_pic_3f271618-7f2a-46a2-b558-258d61e330c0.jpg

    موضوعات: تبلیغ
     [ 08:55:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      درد دل یک جامانده ...

    #درد دل یک جامانده ??
    #سلام بر لاله های زهرایی….
    #سلام بر علمداران خمینی( ره)
    #سلام براسوه صبر و استقامت و ایثار و جهاد وشهادت
    سلام بر
    پاسدار همیشه در سنگر، جانباز مظلوم شهید سید مصطفی علمدار
    خوشا بحالت آقامصطفی ….
    از سال 1366 که در اوج جوانی وخوش تیپی در 21 سالگی مدال افتخار جانبازی را کسب نموده بودی همچنان رکورددار معلم اخلاق هستی…
    ودرس ایثار و مجاهدت را به همه ما آموختی!
    مصطفی جان!
    بدون تعارف عرض کنم که ما هیچ یک از بچه های دفاع مقدس یک ثانیه درد و رنج شما جانبازان عزیزقطع نخاعی را درک نکرده بودیم و نخواهیم نمود !
    ما چه میدانیم شما جانبازان بعد از پایان جنگ و رحلت امام روح الله چه کشید یدو چقدر خون دل خوردیدوفقط برای رضای خدا سکوت نمودید!
    ما چه میدانیم شما چند بار دراین دوران عصر قحطی شهادت شهید شدید و دوباره زنده شدید!
    ما چه میدانیم آه جانسوز همسران جوان شما که ذره ذره کنار شما سوختند وساختندو از شما پرستاری نمودند و تا بهشت شما را بدرقه نمودند!
    ما چه میدانیم دردهای نیمه های شب شما که آن زمانی از شدت درد حوله در دهانت می گذاشتی که از صدای آه ناله ات مزاحم خواب و استراحت عزیزانت نشوید….!
    آقا مصطفی!
    شما با خدا معامله کردید و در اوج دوران جوانی، خودتان را فدای انقلاب نمودید و حدود 31 سال شبانه روز چون شمع سوختی و فقط سکوت نمودیی وهیچ وقت از انقلاب وامام و رهبری کوچکترین گله ای نکردی وهمیشه سفارش ت این بود که از خط امام و رهبری جدا نشوید.
    اما ماخیلی نامرد بودیم!
    فقط در مناسبتهای مختلف وقتی شما جانبازان را روی ویلچرمیدیدیم از روی شرمندگی یا اجبار!!!به دست بوسی شما می رسیدیم و وقتی می گفتیم چه خبر؟!
    شما با لبخند ملیحه هانه ای می گفتید خبر خیر!!!!
    مگه شما چه خبرهای باید به ما می دادید!
    مصطفی جان !
    هیچ وقت یادم نمی رود سال 76 موقع ضبط برنامه روایت فتح در آسایشگاه جانبازان ساری هنگام بیان خاطرات بهترین همرزمت!و پسر عموی عزیزت آقامجتبی آرام آرام گریه میکردی ومیگفتی که از خدا میخوام خودش شفیع ما باشه در روز قیامت ودست مارا بگیره!!!!
    آن شب بهم گفتی (م ) خوشا بحال مجتبی که پرکشیدورفت و*عندربهم یرزقون* کشت.
    وقتی سالها از شهادت شهدا به ویژه آقامجتبی گذشت و بی وفای ما نسبت به شما بیشتروبیشتر شد…!!!!!!!
    در همایش لاله های زهرایی داخل سالن متل بانک ملی بابلسر در سرمای زمستان سال 87تورا زیارت نمودم وقتی دستان سردم را در دستان گرمت قرار دادم تمام وجودم را با قلب گرم و مهربانت حرارت بخشیدی و انگار خون تازه ای در وجودم تزریق نمودی و احساس غرور نمودم و سعی کردم فارق از همه چیز در کنارت زانو بزنم و دستانت رو ببوسم وتو مثل همیشه دستی بر سر من روسیاه کشیدی و صورتت سرخ شد و گفتی باز شرمنده ام کردی
    ان شب بهت گفتم علاقه ما به شما بخاطر دو چیز است اول خودت که جانبازی و اسوه صبری وبعد بخاطر دوری از آقا مجتبی تولبخندی زدی و گفتی مجتبی کجا و من کجا…
    من هم گفتم مجتبی اونجا توهم اینجا!!!
    و کلی در آن شب خاطرات آقا مجتبی را باز خوانی کردی برام!
    مصطفی جان!
    باورکن ما شرمنده معرفت شما بودیم و هستیم و خواهیم بود.وقتی ازت سئوال نمودم چرا توی این هوای سرد زمستانی از ساری برای مراسم آمدی بابلسر در جوابم گفتی آقا مجتبی گردن من حق بزرگی داره!!!من که نمی دانم توچه می گفتی اما آن شب با آن همه مهمانی که داخل سالن بود و شلوغی مراسم سعی کردم لحظه ای ازشما غافل نشوم چند بار دیدم آرام آرم اشکانت سرازیر شده و بعداز گذشت چندین سال در فراق آقا مجتبی همچنان میسوزی وگریه میکنی و پایان مراسم بهم گفتی دعا کن که زودتر به مجتبی برسم!!!
    آه !ما چه میدانیم شما دراین سالها چه
    کشیدید….
    آقا مصطفی خوشا بحالت که در فجر فاطمی 96 با بدنی زخمی که از دفاع مقدس به یادگار داشتی هجرت نمودی و خوشا بحال تو و خوشا بحال آقامجتبی و خوشا بحال شهدای گردان مسلم وخوشا بحال دوستانت شهیدت که امروز درکنار هم عندربهم یرزقون هستید اما مصطفی جان یادت نرود که ماهم جامانده گردان مسلم از عملیات کربلای 5 هستیم و همچنان محبان شما عزیزان هستیم و محتاج نگاه شما فرزندان حضرت روح الله هستیم مطمئن هستم بیشترین خوشحالی را در جنت آقا مجتبی خواهد داشت و اون اولین نفری خواهد بودکه به استقبالت خواهد آمد چون خودش میگفت من راننده ویژه ویلچر آقا مصطفی هستم وبعد بلند بلند می خنیدید….هرچند در این سالها گوشت بدنت آب شده ووزنت خیلی کم شده و احتیاج به ویلچر نیست !!! و آقا مجتبی تورو بغل خواهدنمود و داخل بهشت به شادی خواهد پرداخت !!!!از همان شادی های زمان جنگ که درصحرای هفت تپه داشتید!
    خوشا بحال آقا مجتبی که در کنار توست و خوشا بحال خودت که همنشین آقا مجتبی هستی چقدر حسادت دارم به شما دوتا برادر! آقا مصطفی سلام ماراهم به آقا مجتبی و عزیزان ودوستان شهید ما برسان.
    #م.ک جامانده ظهر خونین شلمچه
    و شاهد عصر خونین قنیطره

    1517804302k_pic_9daec709-9bfe-45fd-a59c-152b1dae330e.jpg

    موضوعات: تبلیغ
     [ 08:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      با ذکر خدا دل آرام می گیرد ...

    ✔ #پندانه…

    أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»
    این آیه معنایش این نیست
    که با ذکر خدا دل آرام می گیرد
    این جمله یعنی خدا می گوید:

    «جوری ساخته ام تو را که
    جز با یاد من آرام نگیری…»

    اگر بیقراری؛
    اگر دلتنگی؛
    اگر دلگیری؛
    گیر کار آنجاست که هزار یاد،
    جز یاد او، در دلت جولان می‌دهد…

    موضوعات: تبلیغ
     [ 08:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم