سالار زینب حسین جان
جانم حسین ع







 << < اردیبهشت 1403 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




سالار زینب


جانم حسین ع




جستجو






آمار


  • امروز: 7
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1731
  • 1 ماه قبل: 4393
  • کل بازدیدها: 175232



  • رتبه



     
      طلبه شهید حسن آبادی‌جو ...

    #لاله های روحانی؛
    طلبه شهید حسن آبادی‌جو
    در دست نوشته‌اش می‌نویسد: «افتخار آن را دارم که سرباز کوچکی از لشکر با عظمت اسلام می‌باشم.»
    شهید حسن آبادی‌جو
    در دست نوشته‌اش می‌نویسد: «افتخار آن را دارم که سرباز کوچکی از لشکر با عظمت اسلام می‌باشم.»

    طلبه شهید حسن آبادی‌جو یکی از همان سربازان اسلام است که سال 1342ش در راور کرمان دیده به جهان گشود. او دوران دبستان و راهنمایی را در زادگاهش به پایان رساند و پس از آن مسیر زندگی‌اش را تغییر داد و وارد حوزه علمیه «راور» شد. بعد از آن‌که مدرسه مذکور توسط مأموران رژیم پهلوی تعطیل ‌شد، او در مدرسه معصومیه مستقر و مشغول فراگیری دانش دینی گردید. پس‌از اقامت دو ساله و گذراندن دروس مقدمات، روانه شهر قم شد و در مدرسه کرمانی‌ها به ادامه تحصیل پرداخت.

    با شروع جنگ تحمیلی، به آموزش نظامی روی آورد و فنون نظامی را فراگرفت. شهید آبادی‌جو در این ایام وظیفه‌اش را شرکت در جنگ و کمک به رزمندگان دانست و در گروه اولین کسانی بود که به جبهه رفت و در عملیات بیت‌المقدس در برابر متجاوزین ایستادگی کرد. نوشته‌اند که دلیرانه در صف مقدم جبهه به دشمن یورش می‌برد و سرانجام در زمان گذر از معبر مین‌گذاری شده، در روز دهم اردیبهشت سال 61 به معبودش ملحق شد. رزمندگان پیکر پاکش را به پشت جبهه منتقل نمودند.

    ▪ فرازی از وصیت‌نامه شهید:
    شهید در اسلام اجری بزرگ دارد، من نیز به شهادت در راه خدا افتخار می‌کنم. آرزوی من این است که در راه خدا شهید شوم.

    خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجودم را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

    خداوندا! هدایتم کن، زیرا می‌دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

    1522742935139295923820520542247235167217130150186213205.jpg

    موضوعات: تبلیغ
    [سه شنبه 1397-01-14] [ 12:38:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مواظبت بر حلال و حرام و کیفیت در عبادات ...

    #مواظبت بر حلال و حرام و کیفیت در عبادات
    مَنْ اَکَلَ الْحَلَالَ قَامَ عَلَی رَاْسِهِ مَلَکٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتَّی یَفْرُغَ مِنْ اَکْلِهِ … اِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَهُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ مَا دَامَتِ اللُّقْمَهُ فِی جَوْفِهِ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ اِلَیْهِ وَ مَنْ اَکَلَ اللُّقْمَهَ مِنَ الْحَرَامِ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ فَاِنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ اِنْ مَاتَ فَالنَّارُ اَوْلَی بِهِ
    عمل صالح
    مواظبت بر حلال و حرام و کیفیت در عبادات
    چیزهای عجیب و غریب از علما نقل شده که چه اندازه مواظب حلال و حرام بوده‌اند، بلکه مواظبت آنها بر مستحبات نیز بیش از ما بوده و صاحب کرامت بوده‌اند. آقایی که خود او و نیز پدرش از اهل کرامت بودند، نقل کرد که پدرش با آن کرامات و مقامات، در حال رکوع و سجود تنها سه مرتبه «سُبْحانَ الله» می‌گفت. آنها کیفیت را در عبادات ملاحظه می‌کردند، نه کمیّت را. همین جریاناتی را که در آن قرار داریم و می‌بینیم، همان علما که فقه و اصول اشتغال داشتند از پیش می‌دیدند و خبر می‌دادند، بدون اینکه اظهار کنند که ما اهل کرامت و علم غیب هستیم. آقایی می‌گفت: جماعتی بودیم، آقا امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف تشریف آوردند و امامت کردند، ولی حمد و سوره را حسابی ساده قرائت فرمودند. خدا می‌داند همین عبادت‌های ساده و مختصر اگر از اهلش صادر شود چه اثرها دارد، ولی مفصّل آن از غیر اهلش بی‌اثر است. مطلب اجلّ از آن است که با گفت‌و‌شنود، تفهیم و تفهّم شود. از خدا می‌خواهیم که لیاقت دهد تا به ما الهام شود![1]
    پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند:
    « مَنْ اَکَلَ الْحَلَالَ قَامَ عَلَی رَاْسِهِ مَلَکٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتَّی یَفْرُغَ مِنْ اَکْلِهِ … اِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَهُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ مَا دَامَتِ اللُّقْمَهُ فِی جَوْفِهِ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ اِلَیْهِ وَ مَنْ اَکَلَ اللُّقْمَهَ مِنَ الْحَرَامِ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ فَاِنْ تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ اِنْ مَاتَ فَالنَّارُ اَوْلَی بِهِ : هرکه از حلال غذا بخورد، فرشته ای بالای سر او می ایستد و تا هنگامی که دست از خوردن بکشد برایش استغفار می کند… اگر لقمه ای از حرام در شکم بنده وارد شود، تمامی فرشتگان آسمان و زمین او را لعنت می کنند و تا آن هنگام که آن لقمه داخل شکمش است خداوند به او نظر نمی کند و هر کس که لقمه حرامی بخورد غضب خدا را برای خود فراهم ساخته است؛ پس اگر توبه کند، خدا نیز به سوی او باز می گردد و اگر[در این حال] بمیرد پس اتش او را سزاوارتر است».[2]
    * همچنین حضرتش (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند:
    « مَنْ اَکَلَ لُقْمَهَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاهٌ اَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَهٌ اَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ اَوْلَی‏ بِهِ وَ اِنَّ اللُّقْمَهَ الْوَاحِدَهَ تُنْبِتُ اللَّحْمَ: کسی که لقمه حرامی بخورد، تا چهل شب نمازش قبول نمی‌شود و تا چهل صبح دعایش مستجاب نمی‌گردد و هر گوشتی که در بدن او از حرام روییده شود، به آتش جهنّم سزاوارتر است و هر یک لقمه حرام، باعث روییدن گوشت در بدن می‌شود».[3]
    ــــــــــــــــ
    منابع:
    [1] - پایگاه اطلاع رسانی موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله بهجت (رض).
    http://bahjat.ir/fa/content/589 به نقل از: در محضر بهجت، ج1، ص 108
    [2] - بحار الأنوار. العلامة المجلسی. تحقیق: السید إبراهیم المیانجی ، محمد الباقر البهبودی. دارالاحیاء التراث. بیروت. الطبعة الثالثة. ١٤٠٣ - ١٩٨٣ م. ج63. ص 314.
    [3] - همان.

    موضوعات: تبلیغ
     [ 12:35:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نوآوری در دین یا بدعت ...

    #بدعت
    بسم الله الرحمن الرحیم‏
    یکی از اوصافی که حضرت امیرالمومنین ‏علیه‏السلام در نهج البلاغه برای مبغوض‏ترین خلایق بیان فرموده، این است که آن‏ها اهل بدعت هستند [مَشْغُوفٌ بِکَلَامِ بِدْعَةٍ][2] و شاید بازگشت بسیاری از اوصاف دیگر آنان نیز به همین صفت باشد.
    واژه «بدعت»؛ در فرهنگ اسلام به نوآوری در دین اطلاق می‏شود که بسیار مذموم است، اما نوآوری‏های دیگر نه تنها ممکن است مذموم نباشد، بلکه در مواردی مطلوب و شاید شبهه وجوب نیز داشته باشد. آن چه محل بحث است نوآوری در دین است، به این معنا که کسی بخواهد چیزی را که در دین نیست، به نام دین مطرح کند، یا آن چه در دین است، آن را حذف کند و بگوید جزء دین نیست. این همان بدعتی است که در روایات و لسان متشرّعین به عنوان یکی از بزرگترین گناهان مطرح است و مسئله‏ای سابقه دار است. قبل از اسلام نیز چنین بدعت هایی مطرح بوده است. مسئله تثلیث از بدعت‏هایی است که در مسیحیت پدید آمده است. حضرت عیسی‏علیه‏السلام قطعاً مردم را به توحید دعوت می‏کردند و به خاطر این که محیطشان آکنده از شرک بود، مردم را به خصوص به توحید در عبادت دعوت می‏کردند. عدّه‏ای مسیحیت را به صورتی تبیین کردند که در عقایدش مسئله تثلیث قرار گیرد، چرا که این برای مشرکین پذیرفته شده بود. در قرآن می‏فرماید: «ذلِکَ قُولُهم بِافواههم یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْل»؛[3] این‏هایی که سه خدا قائل شدند، حرفشان مشابه حرف کفّار قبلی بود.
    زمانی که مسئله تثلیث مطرح شد، مشرکان با مسیحیان، حرف‏ها و عقاید مشترکی پیدا کردند و همین مسئله باعث شد بسیاری از مشرکین اروپا به مسیحیت گرایش پیدا کنند. در میان اهل کتاب کسانی بودند که چیزهایی را حلال یا حرام می‏کردند. قرآن اشاره می‏کند که این کارها نوعی شرک در تشریع است و خطاب به آنان می‏فرماید: «قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَی اللَّهِ تَفْتَرُون»؛[4] این که می‏گویید این حلال و آن حرام است و این جایز است و آن جایز نیست، آیا خدا به شما اجازه داده است که این گونه بگویید یا بر خدا افترا می‏بندید؟ مسلم است که خدا اجازه این گونه سخنان را نداده است. پس این سخن مصداق «افتراء علی اللّه»؛ است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری‏؛ عَلَی اللَّهِ کَذِبا»؛[5] چه ظلمی بالاتر از این که‏؛ کسی بر خدا افترا ببندد و چیزی را که خدا حلال کرده حرام، یا چیزی را که حرام کرده حلال کند.
    در مجامع حدیثی[6] بابی داریم با عنوان «باب البدع و الرأی و المقاییس»؛ که این نشان از اهمیت مسئله دارد. معروف است که پس از رحلت رسول اکرم‏صلی الله وعلیه وآله بدعت‏هایی گذاشته شد. به عقیده ما نماز تراویح که در میان اهل سنّت معروف است و در ماه رمضان صد رکعت نماز مستحبی را به جماعت می‏خوانند و از بزرگ‏ترین عبادت‏های خود در شب قدر می‏دانند، بدعت است. تحریم متعه حج و متعه نکاح، از بدعت‏هاست. به هر حال، موضوع بدعت‏گذاری آن قدر اهمیت دارد که حضرت امیرالمومنین ‏علیه‏السلام به شدّت با آن برخورد می‏کند و می‏فرماید: مگر شما شریک خدا هستید که قانون وضع می‏کنید؟ این مسئله به قدری جدی است که قرآن و روایات هم به شدّت با آن برخورد می‏کنند.
    برای توضیح مسئله به این مثال توجه کنید: وجود پزشک در همه جوامع مغتنم است. کسانی که چه بسا مشرف به مرگ هستند، در اثر عمل به دستور پزشکی بهبودی پیدا می‏کنند و زندگی خود را مرهون پزشک هستند. حال اگر کسی مردم را اغفال کند و مدعی شود من متخصص فلان بیماری هستم و دارویی را تجویز کند که زهرآلود و کشنده است، چنین شخصی نه تنها ارزش پزشک را در جامعه ندارد، بلکه از افراد عادی و بیسواد که هیچ خدمتی به جامعه نمی‏کنند، به مراتب بدتر است.
    همه موحدان می‏دانند در قرآن کریم شرک مورد مذمت است و در اکثر موارد آن، منظور از شرک، شرک در ربوبیت است، وگرنه شرک در خالقیت بسیار کم بوده است. حتی بت پرست‏های مکه که عقب افتاده‏ترین مشرکین بودند، قائل نبودند ما دو تا خالق داریم: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّه»؛[7] آن‏ها همه شرک در ربوبیت‏؛ داشتند و می‏گفتند: خدا اجازه داده است که بعضی‏ها بعضی امور مردم را تدبیر کنند و اختیار بعضی کارها را به دست گیرند. عمده شرک‏هایی که در عالم مطرح بوده است و انبیا با آن مبارزه می‏کردند، شرک در ربوبیت است. شقی‏ترین موجودی که می‏شناسیم ابلیس است که خداوند درباره او فرمود: «إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلی‏؛ یَوْمِ الدِّین»؛[8] و شیطان‏؛ شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت تکوینی نداشت، بلکه شرک در ربوبیت تشریعی داشت و به خدا می‏گفت: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون»؛[9] «أَنَا خَیْرٌ مِنْه»؛[10] قانونی که تو می‏گذاری درست و عادلانه نیست. تو می‏گویی که من به آدم سجده کنم. این درست نیست، چرا که من از آدم بهتر هستم. آدم از خاک است و من از آتش و آتش بر خاک برتری دارد. اگر بنا باشد کسی سجده کند این آدم است که باید به من سجده کند. مشکل شیطان شرک در ربوبیت تشریعی بود. او به ربوبیت تکوینی و به قیامت معتقد بود. به همین جهت به خداوند گفت: «فَأَنْظِرْنِی إِلی‏؛ یَوْمِ یُبْعَثُون»؛[11] یعنی مرا تا روز قیامت مهلت بده. بنابراین بیشترین چیزی که می‏تواند ما را به شیطان شبیه کند، همان شرک در ربوبیت تشریعی است و بدعت‌گذاری در دین و احکام الهی،‌؛ و بدعت‌گذاران ازجمله مبغوض‌ترین انسان‌ها نزد خدایند.
    منابع:
    [1] - گزیده‏ای از سخنان حضرت آیة اللّه مصباح یزدی(دامت برکاته) . تاریخ 02/03/86
    [2] - نهج البلاغة. شریف الرضی. تصحیح: صبحی صالح. دارالکتاب. بیروت. خطبه 17. ص 59.
    [3] - توبه، 30.
    [4] - یونس، 59.
    [5] - انعام، 21.
    [6] مانند: الکافی. محمد بن یعقوب الکلینی. تصحیح: علی اکبر غفاری. دار الکتب الاسلامیة. تهران. چاپ سوم 1388ق. ج1. ص 54.: باب البدع والرأی والمقائیس
    [7] - لقمان، 25.
    [8] - ص، 78.
    [9] - حجر، 33.
    [10] - ص، 76.

    موضوعات: تبلیغ
     [ 12:32:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نگاهی به زندگانی یادگار صادق امام ...

    به بهانه سالروز #رحلت حاج احمد خمینی
    نگاهی به زندگانی یادگار صادق امام
    مرحوم حاج احمد آقا با سیمایی شاداب و خلقی گشاده و نیکو با مردم برخورد می‌کرد. خشم و عصبانیت به جز در برخورد با دشمنان انقلاب و امام از او ندیدیم. در برخوردهای شخصی بسیار زودگذشت و کریم بود. از کینه‌ورزی نسبت به اشخاص حتی کسانیکه که بدترین برخوردها را با او داشتند بدور بود…
    سید احمد خمینی در طول سال ها مبارزه علیه دستگاه سلطنت همیشه در کنار پدرش ایستاد و ایستادگی کرد و برای رسیدن به آرمان های انقلابی خود درگیر شدن با ساواک و زندانی شدن را به جان خرید و در غیاب تبعید پدر به خوبی کار های از پس کار های مقدماتی قیام برآمد.
    در سالروز رحلت حاج احمد آقا و برای زنده نگه داشتن یاد و خاطر ایشان نگاهی گذرا به زندگانی و خصائص اخلاقی ایشان خواهیم انداخت.
    زندگی نامه
    سید احمد خمینی در سال 1324 در قم به دنیا آمد. وی دومین فرزند پسر امام خمینی (ره) و برادر سید مصطفی خمینی است. ایشان قبل از انقلاب به تحصیل در حوزه‌های علمیه قم و نجف اشتغال و بعد از انقلاب در دفتر حضرت امام خمینی (ره) فعالیت داشت. سید احمد از خود سه فرزند به نام‌های حسن، یاسر و علی به جا گذاشت.
    فضائل اخلاقی
    کتاب «گنجینۀ دل، مجموعه خاطرات یاران در وصف یادگار امام» که اخیراً از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام منتشر گردیده است گوشه‌هایی از آداب معاشرت فرزند امام خمینی و سجایای اخلاقی او را بازگو می‌کند.
    در اینجا فهرست‌وار می‌توان گفت که آن مرحوم با سیمایی شاداب و خلقی گشاده و نیکو با مردم برخورد می‌کرد. خشم و عصبانیت به جز در برخورد با دشمنان انقلاب و امام از او ندیدیم. در برخوردهای شخصی بسیار زودگذشت و کریم بود. از کینه‌ورزی نسبت به اشخاص حتی کسانیکه که بدترین برخوردها را با او داشتند بدور بود. در برخورد با اطرافیان و کسانی که در خدمتشان بودند – حتی افراد کاملاً معمولی که از جنبه ظاهری هیچگونه تناسبی بین موقعیت اجتماعی او و آنان نبود – هرگاه احساس می‌کرد که برخوردش سبب آزردگی خاطر آنان – ولو اندک – شده است با تواضعی باورنکردنی، حضوراً یا کتباً معذرت‌خواهی می‌کرد. هیچگاه و در هیچ موردی ندیدیم که آن عزیز با مردم و مراجعین و اطرافیان از موضع قدرت و از موضع موقعیتی کهداشت برخورد کند. فردی با متانت و وقار و در عین حال با تواضع و فروتن بود. واقعاً به مردم به عنوان صاحبان انقلاب و کسانیکه با فداکاریها و نثار جان عزیزانشان زمینۀ حکومت اسلامی را فراهم کرده‌اند، می‌نگریست و از اینکه کسی در مقام ریاست و مدیریت به مردم فخرفروشی کند و به جای احساس خدمت احساس قدرت و سلطه نماید شدیداً برمی‌آشفت…»
    #آخرین مصاحبه
    حاج احمد آقا بعد از رحلت مرحوم امام رویکردی انتقادی به مواضع مدیریتی مسئولین وقت پیدا کرده بودند، ایشان در آخرین مصاحبه درباره اوضاع وقت می گوید:
    «الان داخل شانزدهمین سال از عمر انقلاب اسلامی هستیم و هنوز بعضی از مسئولین، حتی مسئولین نهادهایی که پس از انقلاب تاسیس شده اند، مشکلات مدیریتی و مسایل خود را به گردن رژیم گذشته می اندازند و ندانم کاری های خود را ناشی از مشکلات بجا مانده از رژیم طاغوت می دانند! ایضاً بعضی‌ها همه نقاط ضعف و بی‌کفایتی خود را با هیاهو به گردن استکبار جهانی و آمریکا انداخته و از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنند. مشکلات و مسایل ما به کارشکنی آمریکا و ضدیت صهیونیست‌ها برمی‌گردد شکی نیست، اما گسترش فساد اداری و رشوه‌خواری در ادارات و مؤسسات دولتی به خودمان برمی‌گردد. اتخاذ تصمیمات نابخردانه درباره ذخایر ارزی مملکت توسط خودمان بوده است.
    آیا آمریکا به ما گفت که دور دنیا راه بیفتیم و از هر کشور و دولتی که سر راه‌مان بود چند صد میلیون و چندین میلیارد دلار وام بگیریم و مملکت را زیر بار استقراض خارجی ببریم؟»
    رحلت یادگار امام
    خبر بستری شدن ایشان از طریق رسانه های داخلی در صبحگاه روز 21 اسفند 1373، اعلام شد. گزارش‌های بعدی حاکی از آن بود که عارضه قلبی و تنفسی ناگهانی در حالت خواب سبب ایست کامل قلب و تنفس برای لحظاتی گردید و همین امر موجب بروز سکته مغزی شده است. پس از پنج روز، تلاش تیم پزشکی نتیجه نبخشید و «احمد خمینی» در شامگاه 25 اسفند 1373 درگذشت.

    15212655291691402221385248160952121431972361451541020.jpg

    موضوعات: تبلیغ
    [شنبه 1396-12-26] [ 09:22:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      واجبــــات طلبگــــی ...

    #رهنمود های آیت الله مجتهدی تهرانی؛
    «#واجبــــات طلبگــــی»
    حالا که آمده‏ای طلبه شدی، به هر دلیلی…!، نیتت را درست کن، یعنی نیتت باید خالص برای ‏خدا باشد، ‏ و باید خالص خالص برای خدا باشی. بگو: خدایا آمده‏ام آدم شوم و بعد از این، دست عده‏ای را بگیرم. حاج شیخ ‏عبدالکریم حائری(ره) را در حرم امام حسین(ع) دیدند که گریه ‏می‏کند و به امام می‏گوید: آقاجان! من مجتهد شده‏ام، ولی می‏خواهم آدم ‏بشوم.
    قدم اول، نیت:
    حالا که آمده‏ ای طلبه شدی، به هر دلیلی…!، نیتت را درست کن، یعنی نیتت باید خالص برای ‏خدا باشد، ‏ و باید خالص خالص برای خدا باشی. بگو: خدایا آمده‏ ام آدم شوم و بعد از این، دست عده‏ ای را بگیرم.
    حاج شیخ ‏عبدالکریم حائری(ره) را در حرم امام حسین(علیه‌السلام) دیدند که گریه ‏می‏کند و به امام می‏گوید: آقاجان! من مجتهد شده‏ ام، ولی می‏خواهم آدم ‏بشوم. گفتند: ملا‌شدن چه آسان، آدم‌شدن چه مشکل. حاج شیخ عبدالکریم ‏حائری(ره) فرمودند: ملا‌شدن چه مشکل آدم‌شدن محال است! این به خاطر ‏این است که ما در فکر آدم‌شدن نیستیم. دعا کنید آدم شویم و بمیریم. برسیم ‏و بمیریم. دعا کنیم بارمان را به مقصد برسانیم و بمیریم. شخصی وارد روستایی شد، دید همه قبرها جلوی در خانه‏هاست و سن ‏مرده‏ها کم است؛ یکی شش ماه، یکی یک سال، یکی سه سال، یکی ده روز. ‏از شخصی پرسید: جریان چیست؟ در جواب گفت: ما اینجا مرده‏ها را جلوی ‏خانه دفن می‏کنیم که هر روز وقتی از خانه بیرون می‏آییم، به یاد مرگ و آخرت ‏بیفتیم و از خدا بترسیم و در روز، حواسمان جمع باشد و کارهایمان را میزان ‏کنیم و این که می‏بینی عمرها کم است، علتش این است که ما عمر را از روزی ‏حساب می‏کنیم که شخص بیدار شود و خودش را بشناسد (و دست از گناه و ‏معصیت بکشد).‏
    اگر این‌طور باشد، ما اصلاً ‏عمری نداریم! دعا کنید بیدار شویم، و بفهمیم از کجا آمده‏ایم ‏و در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت.
    حضرت علی(علیه‌السلام) فرمودند: ‏‏«رحم‌الله امراً علم من أین وفی أین و إلی أین»، شرح اصول کافی ملاصدرا/571/1. امیرمؤمنان(علیه‌السلام) در روایت دیگری فرمودند: «تعجب می‏کنم از ‏کسی که به دنبال گمشده خویش می‏گردد، ولی به دنبال خودش ‏نمی‏گردد!» ما خودمان را گم کرده‏ایم. تا به حال گشته‏ای خودت را پیدا کنی؟
    قدم دوم، صمت:
    صمت یعنی سکوت. حرف‏هایی که فایده ندارد، نزن. خداوند متعال می‏فرماید: «ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید»؛ هیچ ‏کلامی از دهان شما بیرون نمی‏آید، مگر این که نگهبانی آماده است و آن را ‏ضبط می‏کند. نقل می‏کنند: طلبه‏ای از دنیا رفت، او را در خواب دیدند و پرسیدند: حالت ‏چطور است؟ گفت: مواظب اعمال و گفته‏های خود باشید؛ زیرا حساب و کتاب ‏خدا بسیار دقیق است. یک روز که باران می‏بارید، من گفتم: به به عجب باران ‏به موقعی! هنوز سر آن یک جمله گرفتارم و به من می‏گویند: مگر ما باران ‏بی‏موقع هم داشته‏ایم؟! حضرت علی(علیه‌السلام) فرمودند: ایّاک و فضول‌الکلام فإنّه یظهر من عیوبک ‏ما بطن و یحرّک علیک من أعدائک ما سکن؛ غررالحکم/4104/212؛ از حرف زاید و بیهوده دوری کن؛ ‏چراکه عیوب پنهان تو را آشکار می‏کند و دشمنان تو را، که با تو کاری ندارند، بر ‏علیه تو تحریک می‏کند. وقتی ما طلبه بودیم، همین که چند نفر جمع می‏شدیم، هم‌مباحثم مرحوم ‏حاج شیخ محمود تحریری مفاتیح را دست یکی از رفقا که صدای خوبی داشت، ‏می‏داد و می‏گفت: از مناجات خمسه عشر بخوان. این مناجات باعث می‏شد ‏که از سخنان بیهوده خودداری کنیم.‏
    شخصی نزد آیةالله‌العظمی سیداحمد خوانساری(ره) آمد و یک ساعت با ‏آقا صحبت کرد. آقا فقط با یک بله جواب او را دادند. بعضی علوم هستند که ‏جز از راه سکوت نمی‏شود به آن‌ها رسید. حرف‏های زاید را از ‏کلامت خارج کن و هر حرفی را که نمی‏دانی، نگو؛ و آن‌چه را هم می‏دانی، ‏همه‏اش را نگو و ضمناً به هر کس هم نگو!
    مخفی نماند که سخن گفتن ‏بی‏فایده وقتی است که سخنی بگویی که اگر آن را نگویی، ضرری به دین و ‏دنیای تو نمی‏رسد و گفتن آن نیز نفعی برای هیچ کس نداشته باشد.‏
    قدم سوم، جوع:
    جوع یعنی گرسنگی، (یعنی تا زمانی که گرسنه نشدی چیزی نخور) غذا کم بخور و تا گرسنه نشده‏ای، نخور، و هنوز سیر نشده‏ای، دست بکش. ‏حضرت امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام) به امام حسن(علیه‌السلام) فرمودند: ‏آیا به تو یاد بدهم چهار خصلت را که به سبب آن‌ها از طبیب بی‌نیاز شوی؟ ‏امام حسن(علیه‌السلام) عرض کردند: بله.
    حضرت فرمودند: بر سر طعام ‏منشین، مگر وقتی که گرسنه هستی و تا هنوز به غذا اشتها داری، بلند شو و ‏غذا را خوب بجو و هنگامی که خواستی بخوابی، به بیت الخلأ برو که اگر این‏ها ‏را انجام دهی، از طب بی‏نیاز می‏شوی.‏
    مخصوصاً غذای طلبه باید سبک باشد. وقتی ما طلبه بودیم، شب‏ها قدری میوه ‏می‏خوردیم که سحر بتوانیم بلند شویم. ظهرها هم غذای سبکی می‏خوردیم، ‏گاهی سیب‌زمینی را در ماست می‏کوبیدیم و نمک می‏ریختیم و این الویه ما ‏می‏شد. گاهی هم آب دوغ و خیار، گاهی هم اشکنه درست می‏کردیم و ‏می‏خوردیم. گوشت زیاد نخورید.
    حضرت امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام) ‏گوشت کم می‏خوردند و می‏فرمودند: «لاتجعلوا بطونکم مقابرالحیوان»، شرح نهج‌البلاغه/25/1؛ ‏شکم‏هایتان را قبور حیوانات نکنید. امروزه با این همه غذاهای مفصل و چرب و ‏نرم و چلوکباب و نوشابه و… شیخ انصاری(ره) درست نمی‏شود!‏
    قدم چهارم، لقمه پاک:
    غذاهای ما امروز طاهر واقعی نیست و همین هم اثر دارد. امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «أورع‌الناس من وقف عندالشبهة»، وسایل، 162/27؛ با ورع‏ترین ‏مردم کسی است که هنگام شبهه توقف کند، یعنی دقت کند. مبادا این لقمه و ‏یا این غذا حرام باشد.
    وقتی مرحوم آیةالله اثنی‌عشری، صاحب تفسیر اثنی‌عشری را به ‏زندان بردند، ایشان غذای زندان را نخوردند و فرمودند: همان نان و پنیر خودم را ‏از خانه برای من بیاورید.

    موضوعات: تبلیغ
    [پنجشنبه 1396-12-24] [ 09:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت