روضه شب چهارم محرم (طفلان حضرت زینب سلام الله علیها)
دید زینب چو برادر تنهاست
بهر یاری برادر برخاست
دو جگر گوشة خود را طلبید
به موی هر دو پسر شانه کشید
روی بر حجت داور آورد
هر دو را نزد برادر آورد
از تو سر در ره حق باختن است
سهم من سوختن و ساختن است
دو جگر گوشه من منتظرند
خبر از ما سوی مادر ببرند
ای برادر تو دوای دردم
با چه رویی به حرم برگردم
این دو گل هست به دوران ثمرم
هدیه بفرست به سوی پدرم
قافله ابی عبدالله از مدینه به سوی مکه حرکت کرد ، چند منزل نگذشته بود یک وقت دید دو سوار دارند می آیند ، ابی عبدالله فرمود : عباسم برو ببین دو سوار که می باشند دید بچه های زینب اند ، آورد خدمت امام حسین ، زینب هم آمد ، خوشحال شد ، روز عاشورا هم بچه ها را آورد نزد برادر ، برادر اجازه بده محمد و عون هم به میدان بروند ، همین جا که اجازه داد زینب خوشحال شد ، بچه ها را بدرقه کرد اما وقتی عزیزانش (محمد و عون )شهید شدند زینب از خیمه ها بیرون نیامد مبادا چشمش به صورت برادر بیفتد برادر خجالت بکشد . صلی الله علیک یا ابا عبدالله
موضوعات: محرم
[یکشنبه 1395-07-18] [ 08:03:00 ق.ظ ]