#صلوات
#شعرداستان_وروایت_زنبورعسل

?????????????
یک روز که #پیغمبر در گرمی تابستان
همراه علی میرفت در سایه ی نخلستان

دیدند که زنبوری از لانه ی خود زد پر
آهسته فرود آمد در دامن #پیغمبر

بوسید عبایش را دور قدمش پر زد
بر خاک کف پایش صد بوسه ی دیگر زد

#پیغمبر از او پرسید: آهسته بگو جانم
طعم عسلت از چیست هر چند که می دانم

زنبور جوابش داد :تا نام تو را گویم
گل میکند از نامت صد غنچه به کندویم

چون نام تو را چون گل هر شب به بغل دارم
هر صبح که برخیزم در سینه عسل دارم

از قند وشکر بهتر ،بهتر ز نبات است این
طعم عسل از من نیست طعم #صلوات است این

به جمال محمد(ص) صلوات
?????????????

موضوعات: انقلاب
[سه شنبه 1396-02-05] [ 11:46:00 ب.ظ ]