?علّامه مجلسی در دهه عاشورا در عالی قاپو در حضور شاه از هیئات عزاداران پذیرایی می کرد و خوش آمد می گفت. روز عاشورا می بینند ایشان نیامد.
? خود شاه عهده دار پذیرایی می شود و یکایک هیئات می آمدند تا هیئت حمّال ها وارد می شوند.
شاه می بیند علّامه مجلسی با لباس سیاه بلند در میان آنها مشغول سینه زدن است.
شاه فردا با جمعی به منزل علّامه مجلسی رفته و علّت را جویا می شود.
علّامه می گوید: روز تاسوعا که مشغول خوش آمد گفتن بودم در هنگام ورود دسته حمّال ها در میان آنها پیرمرد قوزداری بود که وقتی سینه می زد خیلی قیافه مضحکی پیدا می کرد. من بی اختیار تبسّمی کردم.
شب رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را در خواب دیدم. سلام کردم. حضرت عنایت نفرمود.
فرمودند: چرا امروز به سینه زن حسین من تبسّم کردی؟ عرض کردم: آقا عمدی نبود. فرمود: اگر عمدی بود که حسابت پاک بود. برای جبران کار امروزت فردا برو در دسته حمّال ها و سینه بزن.
✅ ما سمعت ممن رأیت ص 65-66

1506463525k_pic_9f752e8b-96ac-4017-8c91-b5f369b14aaf.jpg

موضوعات: خانواده
[چهارشنبه 1396-07-05] [ 08:44:00 ق.ظ ]