#تولیدی_به_قلم_خودم
#زوج_مذهبی
وقتی حرف از زن گرفتن میشد? ، میگفت نه من باید برم ، بی بی زینب کبری(س) به ما نیاز داره? ، راضی نمیشد که اسم یکی بیاد تو شناسنامش عقیده داشت یکی دیگه به چشم انتظاراش اضافه میشه خلاصه بعد یکسال دوندگی ما خواهرا راضی شد بریم خواستگاری? ، اما دقیقا شبی که انگشتر نشون و چادر برای عروس خانم بردیم ، بچه های گردان اعزام شدن?، با وجود اینکه فرمانده بود ، بهش نگفتن و وقتی رفتن برای پرواز زنگ زدن که فرمانده جان تبریک ولی ما داریم میریم? ، خلاصه عزیزم داداش گلم با چشم گریون رفت تا صبح گلزار شهدا و متوسل شد ، خدا رو شکر دو سه روز پیش عقد کردن? ولی باز دیشب که شب میلاد بی بی عقیله بنی هاشم بود ، خیلی گرفته بود هی میگفت بچه ها چکارمیکنن ؟بچه ها حالشون خوبه ؟ خلاصه لحظه شماری میکنه واسه اعزام بهمن ماه البته با پدرم با هم میرن ، یکی رزمنده و نظامی یکی جهادی و …….خواهرهای گلم واسه سلامتی همه رزمنده های اسلام دعا کنید .واسه دل شکسته برادر منم دعا کنید .دعا کنید عاقبت بخیر شه و خوشبخت
راستی خواهرای گلم #مهریه زنداداش عزیزم 14سکه ، هرساله عتبات عالیات و یک روز روضه امام حسین (س) تو خونشونه ، این مهریه انتخاب خودشون 2 تا بود .
#زوج_مذهبی
#الهم صل علی محمد وآل محمد
#الهم_ارزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیل_الحسین
موضوعات: تبلیغ
[چهارشنبه 1396-11-04] [ 01:45:00 ب.ظ ]