‍ ??


|برگے از خاطــراٺ ✍?…



سید ابراهیـم میگفت

دفعه اول که به سوریه اعزام شدم
در عملیات تدمر
خمپاره درست خورد کنار من
ولی به من چیزی نشد..?

گفتم شاید مشکل مالیے دارم
خدا نخواسته شهید بشم..☺️

آمدم ایران و مباحث مالی خودم
را حل کردم..

دفعه دوم که رفتم سوریه،
باز خمپاره خورد کنار من و
به من چیزی نشد..?
گفتم شاید وابستگےبه خانواده
و بچه هاست که
نمیذاره شهید بشم..
آمدم ایران و از بچه ها دل بریدم..

و برای بار سوم
که به سوریه اعزام شدم در عملیاتے ترکش خوردم و مجروح شدم
ولی شهید نشدم..??

به ایران که آمدم
نزد عارفی رفتم و از او مشکلم را پرسیدم..
ایشان گفتند:
♥من کان لله کان الله له♥
تو برای خدا به جبهه نمی روی
برای شهادت می روی..?

نیتت را درست کن
خدا تو را قبول می کند..

پدرش مے گفت :
این دفعه آخر مصطفی
(سیدابراهیم)
عجیب بال و پردرآوره بود
دیگر زمینی نبود..?

رفت
و به
آرزویش
رسید..


شهید
#مصطفے_صدرزاه

1504263539435832445_8711.jpg

موضوعات: خانواده
[شنبه 1396-06-11] [ 07:55:00 ق.ظ ]