سالار زینب حسین جان
جانم حسین ع







 << < آذر 1396 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30  




سالار زینب


جانم حسین ع




جستجو






آمار


  • امروز: 188
  • دیروز: 250
  • 7 روز قبل: 1997
  • 1 ماه قبل: 4612
  • کل بازدیدها: 175881



  • رتبه



     
      بیماری تازه به نام ؛ ملکه های زیبایی ...

    یماری تازه به نام ؛ ملکه های زیبایی
    عـده ی ملکه‌ های زیبائی در این عصر و زمان به حدی زیاد شده که از عدد کرم های‌ پنبه در فصل زمستان فـزونی گرفته است! اکثر این ملکه‌ ها از لحاظ تازگی‌ اندام و غنج و دلال و کمی‌ لباس‌ و کمی شـرم و…به کرم های پنبه شباهت دارنـد.
    مـی دانیم که بیماری ها و دردها بعد از جنگ مانند مرض وبا به همه سرایت می‌ کند و برای‌ اینگونه امراض جدول و صورتی هست که انواع آن ذکر شده است‌، ولی ما ناگزیریم به این‌ بیماری ها و تب‌ هائی که معمولا بعد از جنگ‌ ها پیدا مـی شود، این بیماری تازه را اضافه کنیم، این بیماری تازه عبارتست از: ملکه زیبائی.
    این بیماری سابقا شکل فردی نادری داشت‌، لیکن‌ فعلا مرض واگیری شده مانند وبا وضع این بیماری به صورت «تب اسـپانیائی» کـه بعد از جنگ اول سراسر قاره‌ ها و کشورها و همه نواحی را فرا گرفت و مانند تب آسیائی که ده سال‌ بعد‌ از جنگ دوم به سراسر جهان سرایت‌ کرد، در آمده است.
    اسمی که بر این مرض اطلاق می شود، در این وهـله مـوهم این معنی است که مرضی است‌ زنانه و مردها از‌ آن‌ مصونیت دارند؟ و در این صورت معالجه ی این مرض باید از اختصاصات‌ پزشکان بیماری زنانه باشد!
    لیکن تشخیص دقیق ثابت کرده که میکرب ایـن مـرض در مردها نیز ریشه دوانیده است‌! گو‌ اینکه‌ عوارض آن (جز در موارد‌ استثنائی‌) مخصوص‌‌ زنهاست؛ بدین‌ جهت به نظر دانشمندان؛ مرد به منزله حامل میکرب و ناقل این مرض‌ است، گو اینکه، اکثر و اغلب قـربانیان ایـن مـرض زنانند!
    پس‌ از‌ آنکه‌ شماره ی مـلکه‌ های زیـبائی تـا این حد فزونی گرفت‌، به ناچار‌ بایستی انواع و اقسام آن نیز زیاد می شد، بدین جهت عنوان ملکه زیبائی دهکده‌ ها شهرها و پایتخت‌ ها و کشورها و قـاره‌ها بـه میان آمـد‌ و همچنین‌ برای‌ پاره‌ ای از اعضای بدن مانند ساق پا، و بـینی و گـوش، و حنجره‌ ملکه‌ های زیبائی تراشیده شد و از این عجیب‌ تر اینکه برای پاره‌ ای کالاها مانند: گندم‌ و برنج و بامیه نیز، ملکه ی زیبائی‌ قـائل‌ شـدند‌ و بـدون تردید از این پس نیز میدان تعدد و تنوع‌ هنوز وسعت‌ داد‌.

    اسمی که بر این مرض اطلاق می شود، در این وهـله مـوهم این معنی است که مرضی است‌ زنانه و مردها از‌ آن‌ مصونیت دارند؟ و در این صورت معالجه ی این مرض باید از اختصاصات‌ پزشکان بیماری زنانه باشد!

    خوانندگان‌ عـزیز‌ بـاید تـوجه داشته باشند که این بدعت های عجیب‌وغریب هـمه دربـاره‌ تمجید و تحسین از‌ جسم‌ ناپایدار زوال‌ پذیر است که براساس‌ شهوات‌ دور‌ می زند و دیر یا‌ زود‌ از بـین مـی رود، در‌ صورتی که‌ علاقمندان به این عناوین واهـی هـنوز به بحث مـربوط بـه تمجید و تـحسین‌ از روح توجه نکرده‌اند و برای‌ اقدام‌ در این عـمل وقـت و زمان زیادی‌ لازم‌ است بلکه‌ باید‌ منتظر‌ روزی باشند که کره‌ زمین و اهـل ایـن کره عوض شوند تا اینکه بـه جای نام ملکه‌ های زیبائی‌ مـلکه صـدق و امانت‌ و ملکه‌های‌ وفا و اخلاص را بـشنویم.

    منبع:
    درسهایی از مکتب اسلام » دی 1340، سال سوم - شماره 11

    15126271051441332331852211872382221661548146187248223182.jpg

    موضوعات: قرآن
    [پنجشنبه 1396-09-16] [ 09:43:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟ ...

    آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟
    روح پس از آن که به وسیله فرشته مرگ قبض شد، در جهان دیگری به نام برزخ قرار می‌گیرد و ارتباط او با دنیا قطع می‌گردد؛ البته رابطه روح با افرادی که در دنیا هستند، امری محال و غیرممکن نیست‌، امّا چنین نیست که روح هر فردی بتواند با هر کسی که بخواهد رابطه برقرار کند، چنان که انسان‌های زنده هم نمی‌توانند با ارواح مردگان تماس بگیرند.

    روح انسان

    آن چه مسلّم است این که ارتباط باارواح در عالم بیداری و خواب‌، برای برخی اتفاق افتاده که به دو مورد اشاره می‌شود:

    الف ـ پیامبر اکرم به سلمان فارسی فرمود: هنگامی که مرگت نزدیک شود، مرده‌ای با تو سخن می‌گوید در مرضی که سلمان‌(رض‌) در آن از دنیا رفت‌، دستور داد او را به قبرستان ببرند؛ با صدای بلند بر مردگان سلام کرد و گفت‌: من سلمان فارسی هستم‌، دوست دارم یکی از شما با من سخن بگوید؛ روح مرده‌ای پاسخ او را داده گفت‌: هر چه می‌خواهی بپرس‌، سلمان پرسید:
    آیا اهل بهشتی یا دوزخ‌، گفت‌: بهشتی هستم‌، هم چنین او درباره چگونگی مرگش و اوضاع و احوال پس از مرگ‌، پرسش‌هایی نمود و پاسخ شنید، سپس فرمود او را به منزل بردند، شهادتین بر زبان جاری کردو جان به جان آفرین تسلیم نمود.[1]

    ب ـ در یکی از شهرهای ایران مرد مؤمن و پرهیزکاری از دنیا می‌رود، مدّتی پس ازمرگ به خواب پسرش می‌آید و می‌گوید: پانصد تومان به فلان فرد بدهی دارم‌، قرض مرا پرداخت کنید تا مشکل من برطرف گردد، پسر به این گفته اعتنا نمی‌کند، پس از مدّتی دوباره پدرش را در خواب می‌بیند و پدر همان تقاضا را تکرار می‌کند. پسر می‌گوید: شما نشانه‌ای بدهید که یقین کنم بدهکارید، می‌گوید: به یاد داری روزی انگشتر من گم شد، هر چه جست و جو کردیم پیدا نشد؛ همان روز بر اثر باران فراوان‌، دیوار اطاقک روی چاه منزل خراب شده بود و دو نفری آن را تعمیر کردیم‌، انگشتر در لابه‌لای گِل‌ها در فلان گوشة دیوار است‌، پسر تا از خواب بیدار شد، آن محل را با تیشه‌ای تراشید و انگشتر را یافت‌، سپس پانصد تومان را به طلب‌کار پرداخت نمود.[2]

    بنابراین‌، رابطة روح مرده یا افراد دیگر، در مواردی امکان‌پذیر است‌، لکن چنین نیست که در هر شرایطی این امر تحقق پیدا کند؛ البته از روایات استفاده می‌شود که روح مرده در بعضی اوقات‌، به ویژه در شب و روزهایی که انتظار مردگان برای احسان و نیکی به آن‌ها بیش‌تر است‌، مانند شب‌های جمعه و قدر، به خانوادة خود سرکشی کرده التماس می‌کند که به یاد من باشید و به من کمک کنید؛ با سیر کردن گرسنه‌ای و یا پوشاندن برهنه‌ای‌، مرا یاری کنید، لیکن چنین نیست که بستگان وی ندای او رابشنوند، و این هشداری است که باید به یاد مردگان بود و با انجام کارهای نیک به نیّت آن‌ها، کمی از مشکلات آن‌ها در جهان برزخ را کاهش داد.

    در مورد دیدار روح مرده از بستگان خود، روایات فراوان رسیده که دو نمونه از آن‌ها در این جا بیان می‌شود: 1. اسحاق بن عمّار می‌گوید: از موسی بن جعفر(ع)پرسیدم‌: آیا روح مؤمن که مرده‌، به زیارت خانواده خود می‌آید، فرمود: آری‌، عرض کردم‌: در چه مدت و زمان‌، فرمود: به مقدار رتبه و فضیلتی که مؤمن دارد، بعضی از آن‌ها هر روز به کسان خود سر می‌زنند، بعضی دو روز یک بار، برخی در سه روز یک مرتبه و کم‌ترین فرد مؤمن از نظر منزلت‌، در هر جمعه به بستگان و خانواده خود سرکشی می‌کند، اسحاق می‌پرسد در چه ساعتی‌؟ حضرت فرمود: هنگام زوال خورشید، روح مؤمن وقتی می‌بیند بستگان او در طاعت وبندگی خدا مشغول هستند، مسرور و شادمان می‌شود.[3] در روایت دیگر امام صادق(ع) می‌فرماید: هیچ فرد مؤمن و کافری نیست‌، مگر این که هنگام زوال شمس‌، به خانه خود می‌آید، هنگامی که خانواده و بستگان خود را مشغول به عمل صالح می‌بیند، مسرور می‌شود و حمد و ثنای الهی به جای می‌آورد، ولی کافر اگر خانواده خود را مشغول به کار خیر ببیند، باعث حسرت و حُزن او می‌شود، زیرا خود او به واسطه ترک اعمال خیر، گرفتار عذاب شده‌.[4]

    پی نوشت:
    [1]. بحارالانوار، علامه مجلسی‌، ج 22، ص 374، نشر مؤسسه وفأ، بیروت‌.
    [2]. معاد، مرحوم فلسفی‌، ج 1، ص 323، نشر معارف اسلامی‌.
    [3]. بحارالانوار، علامه مجلسی‌، ج 6، ص 257، نشر موسسة وفأ، بیروت‌.
    [4]. همان.

    15126269022394925573652020220851204177139176239.jpg

    موضوعات: قرآن
     [ 09:38:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت